زندگی از نگاه من

جایی واسه چیزایی که تو هیچ جا نیست!!

زندگی از نگاه من

جایی واسه چیزایی که تو هیچ جا نیست!!

باور به وجود موجودات افسانه‌ای ترسناک از کی و کجا بین مردم رایج شد؟


باور به وجود موجودات افسانه‌ای ترسناک از کی و کجا بین مردم رایج شد؟

از جمله بنیادی‌ترین معماها و ناشناخته‌ها که همیشه ذهن انسان را از گذشته تا به امروز به خود مشغول کرده و پایه و اساس شکل‌گیری بسیاری از داستان‌ها و اسطوره‌ها بوده،داستان‌ها و اسطوره‌هایی هستند که منجر به خلق موجودات ماورایی و قدرتمند در گذشته و پدید آمدن بسیاری از رشته‌های علم در دنیای امروز شده اند. اسطوره‌هایی که روایت‌های خیالی از  چگونگی نقش انسان در جهان هستی، رابطه او با جهان، تولد و مرگ، نجواهای مرموز درونی و شناخت عوامل و شخصیت‌های دخیل در سرنوشت انسان و به‌طورکلی هرآنچه با آفرینش و جهان هستی  مرتبط بوده، ساخته و پرداخته‌اند.
در زندگی روزمره انسان‌های ماقبل تاریخ در کنار مفاهیم حسی و البته نادیدنی، وقایع و رویدادهایی نیز وجود داشته که هر چند قابل لمس و محسوس بودند، اما پاسخ و علت قاطع و صریحی برای آنان در ذهن گذشتگان وجود نداشت؛  مانند عوامل بیماری‌زا (ویروس‌ها، میکروب‌ها، باکتری‌ها) که منجر به تب، لرز، زخم‌ها و خونریزی‌ها و مرگ مادران و نوزدان می‌شد؛ یا پیری، دیدن رویا در خواب، تولد انسان‌ها و حیوانات ناقص‌الخلقه یا یافتن گیاهانی دارویی که قادر به معالجه برخی امراض بودند و در عین حال گیاهانی که موجب بیماری و مرگ و توهم می‌شدند. همچنین بروز برخی عوامل طبیعی مانند خروج آتش از حفره‌های گازهای طبیعی و سوختن ماده‌ای سیاه رنگ و بدبو که از قعر زمین، یعنی از جایگاه تاریکی بیرون می‌آمد؛
بارش‌های شهابی، ماه گرفتگی و خورشید گرفتگی، زمین لرزه‌ها، طغیان سالانه رودها، تغییر شکل ماه طی یک دوره مشخص، بادها، جنگل‌های انبوه و تاریک و حتی برخی حیوانات مانند پرندگان بزرگ شکاری یا درندگان و خزندگان و موجودات دریایی با ظاهری عجیب، انسان را با سوالات و ابهامات بی‌شمار روبه‌رو می‌کرد. گذشته از این رویدادها و ابهامات، انسان همواره نوعی تضاد و دوگانگی در درون خود حس می‌کرد که گاهی موجب برانگیخته شدن احساس ترس و وحشت او می‌شد. مانند آنکه همواره دو نیروی خیر و شر در درون او در حال جنگ و ستیز بودند، همان‌گونه که او در دنیای اطراف خود شاهد آن بود، مانند تاریکی و روشنایی، سرما و گرما، بیماری و سلامتی، تولد و مرگ و غیره و غیره. اینجا بود که انسان نوعی دنیای مثالی و غیرقابل دسترس با ساکنانی جاودان و بی‌مرگ و قدرتمند و مسلط بر او و دنیای محسوس‌اش که البته از دو جنس خیر و شر و خوبی و بدی تشکیل شده بود؛ در ذهن خود ساخت(داستان آفرینش جهان و موجودات). این دنیای مثالی در کنار دنیای واقعی و قابل لمس، یک دنیا و جهان ترکیبی از واقعیت و اوهام به وجود آورد که می‌توانست پاسخگوی بسیاری از سوالات و ابهامات انسان‌ها باشد (جهان اسطوره و قصه و داستان) پس انسان‌ها شروع به گفتن و کشیدن و نقش کردن و نوشتن و شرح دادن این دنیای قدرتمند و ساکنان عجیب و غریب آن کردند. شخصیت‌های این دنیا قادر بودند در سرنوشت انسان‌ها تاثیر بگذارند و در دنیای او رفت و آمد کنند، او را بترسانند، فرزندانش را بربایند و چنانچه خواسته‌ها و امیال‌شان برآورده‌نشود، انواع بلایا مانند سیل و خشکسالی و بیماری و آتش برسرشان فرو ریزند و حتی در جسم و جان او نفوذ کرده، او را وادار به اعمال ناپسند کنند. در این داستان‌ها و افسانه‌ها البته قهرمانان و شخصیت‌های ماورایی که برای کمک به انسان‌های ضعیف وارد عمل می‌شدند نیز کم نبودند. موجوداتی با سرشت و ذاتی مانند آب و نور که روشن و شفاف بودند و چون مورد تحسین انسان‌ها قرار می‌گرفتند، قدرت بیشتر یافته , در مواقع ضروری به یاری بشر می‌آمدند.
ظهور ادیان الهی و پیامبران آسمانی هر چند بر بسیاری از این داستان‌ها که به مرور ایام به باورها و اعتقادات مردم تبدیل شده بودند، خط بطلان کشید، اما داستان‌ها و قصه‌های باورپذیر جدیدی درباره این افسانه‌ها متولد شد.
در واقع روی لایه‌های باورهای کهن و باستانی که هنوز در ژرفای ذهنی انسان‌ها وجود داشتند، لایه‌ها و پوسته‌های جدیدی ساخته شد که با هر بار بازگویی قصه‌ها، بر ضخامت و شاخه و برگ آنها افزوده شده، به تدریج ریشه‌ها و تنه‌های تنومندی را به وجود آوردند.
در این میان آنچه بیشتر باعث نفوذ و پایداری این افکار و باورهای خرافی در اذهان مردم عامی می‌شدند، گروهی بودند که ادعای ارتباط و تماس با موجودات شرور را کرده با نوشتن طلسمات و انجام مراسم جادوگری و احضار ضمن آنکه مدعی دفع شر بودند، ذهن انسان‌ها را بیش از پیش درگیر این خرافات می‌کردند. با رشد جنبه‌های افسانه‌ای و خرافی قصه‌ها و اسطوره‌ها، به تدریج حقیقت نهفته در بن و ریشه داستان‌ها کمرنگ شده و حتی می‌توان گفت که به دست فراموشی سپرده شد.

 

خون‌آشام‌

خون‌آشام‌ها به شکل زنانی زیبا رو تصویر شده اند که قادر به تغییر چهره اند
«ژان‌مارجینی» که تخصص اصلی‌اش در زمینه خون‌آشام‌ها در فرهنگ عامه است، ادعا کرده اولین نشانه‌های باستانی مربوط به خون‌آشامی در ایران باستان وجود داشته است

خون‌آشام (Vampire)
شاید بیشتر ما تصور می‌کنیم که داستان خون‌آشام‌ها با کتاب «برام استوکر» و شخصیت معروف آن «ولاد تپش» یا «کنت‌دراکولا» آغاز می‌شود، اما این‌گونه نیست. خون‌آشامی یا خون خوری به منظور به دست آوردن قدرت‌های ماورایی یا حفظ جوانی همیشگی ریشه‌هایی بسیار کهن و اسطوره‌ای دارد. خون نشانه زندگی و تکامل است و در نماد‌شناسی با گرما و آتش و خورشید ارتباط مستقیم و نزدیک دارد. کلدانی‌ها معتقد بودند که از مخلوط خون خداوند و خاک است که موجودات به وجود آمدند. خون عامل وراثت و انتقال صفات و ویژگی‌های یک خانواده و یک قبیله و یک نسل و یک نژاد است. اصرار در حفظ پاکی و اصلالت خون به ویژه در خاندان‌های پادشاهی در شرق و غرب جهان وجود داشته و دارد. ازدواج‌های درون قبیله‌ای یا خانوادگی برای جلوگیری از آلوده نشدن خون اصیل و پاک یک قوم یا نژاد هنوز هم در برخی اقوام و قبایل ساکن در هند، عربستان، میان رودان، آفریقا و حتی در ایران دیده می‌شود. آیین‌هایی مانند قربانی کردن، ریختن خون برای جلوگیری از چشم زخم، قسم خوردن به خون، خوردن جگر و خون حیوانی خاص برای کسب قدرت و بسیار آداب و آیین‌های گاه رعب‌آور و ترسناک که مجال بررسی آنها در اینجا نیست هنوز هم با کمال تعجب و ناباوری همانند دوران باستان، در برخی نقاط جهان جریان دارد. افسانه‌ها و شخصیت‌هایی مانند لاماستو یا لاماشتو که اسطوره‌ای آشوری است و نمونه بارز یک خون‌آشام  یا داستان «لیلیت و لیلو» که از ایزدان مهم بین‌النهرین هستند و بعد‌ها در داستان‌های یهودی شکل و صورت دیگری به خود می‌گیرند یا هیولاهای خون‌آشامی مانند «راکشاسا» و «وتالا» در ادبیات فولکلور هندوستان و همچنین افسانه‌هایی مانند داستان «آل» در ایران که شخصیتی شبیه به همان «لاماستوی» آشوری دارد و بسیار شخصیت‌های افسانه‌ای که در نقاط گوناگون مشرق زمین و سرزمین ما از دیرباز وجود داشته‌اند، شاید به نوعی الهام بخش داستان نویسانی همچون برام استوکر قرار گرفته‌اند تا شخصیت کنت دراکولا را با استفاده از شخصیت واقعی «ولاد تپش» به وجود آورد. با این همه داستان به همین جا ختم نمی‌شود، زیرا نویسنده و محققی فرانسوی به نام «ژان‌مارجینی» (Jean Marigny) که تخصص اصلی‌اش در زمینه خون‌آشام‌ها در فرهنگ عامه است، ادعا کرده اولین نشانه‌های باستانی مربوط به خون‌آشامی یعنی دقیقاً مکیدن خون یک انسان توسط یک انسان دیگر در ایران باستان وجود داشته است. او می‌نویسد که روی یک کوزه سفالی باستانی که در ایران به دست آمده نقشی وجود دارد که شخصی را به طور کاملاً آشکار نشان می‌دهد که مشغول مکیدن خون قربانی خود است. متاسفانه او در مورد اینکه این کوزه سفالی در حال حاضر در کجا نگهداری می‌شود یا از کدام ناحیه و منطقه در ایران به دست آمده. سکوت کرده، تلاش‌های ما هم برای یافتن این کوزه و تماس با نویسنده مزبور تاکنون نتیجه‌ای نداده است. به همین دلیل تا پیدا شدن دلایل محکم ترجیح می‌دهیم از کنار این نوشته با احتیاط عبور کنیم، اما آنچه برای ما مسلم است اینکه در مناطق شمال و جنوبی کشور ما باور راسخ و محکمی نسبت به خون‌آشام‌ها از قدیم وجود داشته است. در مازندران و گیلان و خصوصا در روستا‌ها و مراکز کشت برنج این افسانه بیشتر دیده می‌شود. شالیکاران مزارع برنج که گاهی تا ساعتی از شب گذشته مشغول کار در مزارع بودند، داستان‌های زیادی از اینکه مورد حمله موجودی سیاه قرار گرفته‌اند، تعریف می‌کنند. با تعقیب این افسانه شاهد کم رنگ شدن آن در مناطق میانی و سردسیر هستیم، اما با رسیدن به نواحی جنوبی به ویژه منطقه خوزستان و مناطق نزدیک‌تر به مرزهای میان رودان داستان خون‌آشام‌ها دوباره قدرت یافته، به باوری واقعی تبدیل می‌شود. جالب اینجاست که در تمامی این داستان‌ها، هیولای خون‌آشام به شکل زنانی زیبا رو با لباس سیاه یا تیره تصویر شده که قادر به تغییر چهره است. طبق باورها آنها پس از جلب اعتماد قربانی با دندان‌های تیز خود قربانی خود را از پای‌انداخته و خون او را می‌خورند. در بیشتر این افسانه‌ها، این هیولاهای انسان‌نما، علاقه بسیاری به خوردن جگر انسان و به ویژه بچه‌های خردسال دارند.

جن(Jinn)
بدون تردید یکی از شخصیت‌های همیشگی و پرطرفدار قصه‌ها و داستان‌های عامیانه همین گروه جنیان هستند.
جن در باورهای اسلامی، ادبیات و باورهای عامیانه یک شخصت دوگانه است. جن از نظر لغوی به معنای پوشیده و از چشم پنهان است و واژه‌های جنین و مجنون از آن مشتق شده. براساس آیات قرآن و روایات اسلامی خلقت جنیان پیش از انسان و از آتش بدون دود یا «مارج» بوده است. بدن‌های آنان شفاف، لطیف و نرم است که همین امر به آنها این امکان را می‌دهد تا تغییر شکل داده و از چشم‌ها پنهان بمانند و در زمین و آسمان زندگی کنند. آنان می‌توانند برخی از آدمیان ضعیف را تحت تاثیر خود قرار دهند که البته این کار تنها با اراده و شعور خود انسان اتفاق خواهد افتاد. در روایات و داستان‌های اسلامی موارد بسیاری از ارتباط و خدمت این گروه به برخی پیامبران و امامان آمده است. اما در داستان‌ها و قصه‌ها و افسانه‌ها ماجرای جن به گونه‌ای دیگر پرداخته شده است. در این داستان‌ها بیشتر جنبه‌های خرافی مد نظر قرار گرفته و آن‌اندازه داستان و حکایت و قصه و خرافه در مورد جنیان گفته شده که بررسی و تحقیق جهت دستیابی به حقیقت بسیار مشکل و دشوار شده است. اعتقاد به وجود جن آن هم از نوع شرور و خبیث که کاری جز اذیت و آزار انسان‌ها ندارند، باعث شده که این موجودات پا از دنیای قصه بیرون گذاشته برخی ادعای دیدن و تسخیر شدن توسط آنان و حتی زندگی کردن با آنان را داشته باشند.بر خلاف گفته‌های قرآن، در داستان‌ها و در باور مردم عامی، معمولا آنان دارای قدی کوتاه با چشمانی مورب و صورتی زشت و بدن‌های پر مو و مهم تر از همه سمی مانند چهارپایان به جای پا هستند. در این باورهای خرافی جنیان در حمام‌ها و گورستان‌ها، جنگل‌های تاریک، خانه‌های مخروبه و در بیابان‌ها و گودال‌های زیرزمینی زندگی می‌کنند. برهمین اساس بوده که مردم هنگام عبور از این مکان‌ها نام خداوند را به زبان آورده و با عبارتی مانند «از ما بهتران» از آنان یاد می‌کردند. جن‌زدگی و تسخیر روح و جسم توسط این موجودات در تمامی جوامع شرق و غرب وجود داشته است. استفاده از طلسمات و جادو و ذکرها و برگزاری برخی آیین‌ها جهت خارج کردن این موجودات شرور از بدن قربانی یا جلوگیری از ورود آنان به خانه‌ها، امری متداول و مرسوم بوده است. براساس این باورهای خرافی بود که مردم در رویارویی با برخی اتفاقات و بیماری‌های ناشناخته مانند بیماری‌های ناشی از کم‌خونی یا صرع آن را نوعی جن‌زدگی تعبیر می‌کردند یا با دیدن برخی بناهای قدیمی و خرابه‌ها یا عبور از کویری ساکت با شن‌های روان یا گورستان‌های باستانی با علائم و نشانه‌های عجیب آنها را محل عبور یا ساخته جنیان تصور می‌کردند. از جمله این موارد باید به کویر «ریگ جن» در کویر مرکزی یا قبرستان باستانی روستای «تیس» در چابهار اشاره کرد. همچنین جالب است بدانید که تا پیش از انجام حفاری در تخت جمشید و خارج شدن کل این بنا از زیر خاک، اهالی بومی آنچه از این بنا را که از خاک بیرون مانده بود، ساخته دست جنیان می‌دانستند و تصاویر منقوش بر دیوارها را نیز تصویر شاه جنیان و ملازمان او می‌پنداشتند.

 

یکی از رازآلودترین پدیده‌های دنیای عجیب‌تر از علم؛ اشبـاح پشمالـو


یکی از رازآلودترین پدیده‌های دنیای عجیب‌تر از علم؛ اشبـاح پشمالـو

خرس حصیری

خرس حصیری
این خرس‌های حصیری را هنوز هم می‌توان در جشنواره ای که در ماه ژانویه در ویتلسی در کمبریج شایر برگزار می شود ببینید

ترجمه: سیدمعین عمرانی| در دنیای شگفت‌انگیز اشباح، داستان بسیاری در مورد اشباح مزاحم یا اشباح کمک رسان وجود دارد، اما توضیحاتی که برای این اشباح وجود دارند، آنها را انسان‌هایی می‌دانند که روزی در بین ما زندگی می‌کردند، اما از طرف دیگر، داستان‌ها و ادعاهای بی‌شماری هم از برخورد با اشباحی وجود دارد که ظاهرا منشا انسانی ندارند و رفتارشان مانند حیوانات است. در میان این اشباح حیوانی، داستان‌های زیاد وجود دارند که نشان از اشباحی دارند که به نظر می‌رسد زمانی خرس بوده‌اند. «نیل آرنولد» در این مقاله به این‌گونه داستان‌ها خواهد پرداخت.

نسل خرس قهوه‌ای، حدود قرن دهم در جنگل‌های انگلستان رو به انقراض بود. ورزش شرارت‌آمیز «شکار تفریحی خرس‌ها» تا قرن نوزدهم ادامه داشت. از قرن شانزدهم ساخت «باغ‌های خرس» در سرتاسر انگلستان آغاز شده بود. در این باغ‌ها، اشراف‌زادگان دور گودالی به تماشای عظمت و زیبایی خرس‌ها می‌نشستند. این خرس‌ها با پوزه بند و زنجیر به میله‌ای در مرکز گودال بسته شده بودند و در کنار گودال نیز چندین قلاده سگ شکاری تربیت شده برای مبارزه با آنها یکی پس از دیگری رها می‌شدند. تصور کنید در مقابل این صحنه به نظاره نشسته‌اید و شاهد مبارزه و کشته شدن خونین تک‌تک این سگ‌ها هستید. خرس بی‌نوا هم که از حمله این حیوانات زخمی و ناتوان شده بود، در نهایت از غل و زنجیر آزاد می‌شد تا جنگی هیجان‌انگیزتر را برای لذت تماشاچیان
اجرا کند.
باغ پاریس
«باغ پاریس» در «ساوث وارک» لندن یکی از محبوب‌ترین مکان‌های تماشای مبارزه خرس‌ها و سگ‌ها بود. هر مبارزه حدود 1000 نفر را به آن مکان می‌کشاند. گاه و بیگاه در میان این حضار، چهره‌های مشهوری همچون ملکه الیزابت نیز دیده می‌شد. به همین دلیل هم دور از انتظار نبود که  مدعیان اشباح این خرس‌ها را در نزدیکی این محوطه، مثلا در «چین واک» و «گلِب پلِیس» در چلسی ببینند. این اشباح ظاهرا رنگ‌های مختلفی مانند سیاه، قهوه‌ای یا سفید داشتند.
هرچند گزارش دیده شدن اشباح خرس‌ها در انگلستان آن‌قدرها پدیده رایجی نیست، اما به‌هرحال وجود دارند و گاهی هم با جزئیات بسیار زیاد روایت شده‌اند.
مشهورترین این ادعاها، شبح خرسی است که گفته می‌شود برج لندن را تسخیر کرده است. در سال 1815، یکی از نگهبانان که در حال کشیک دادن بیرون اتاقک جواهرات بود، ادعا کرد ناگهان با شبح خرسی روبه‌رو شده که از دیوار بیرون آمده و یک‌راست به سمت او حمله‌ور شده. نگهبان هم سر نیزه‌اش را به سرعت به سمت او گرفته ‌بودو سعی کرده‌بود آن را به درون بدن شبح فرو کند، اما سرنیزه‌اش بی‌هدف در هوا تکان خورده‌بود. شبح خرس همان‌طور که ظاهر شده بود، ناپدید شد، اما این حادثه ظاهرا آن‌قدر روی نگهبان مفلوک تاثیر گذاشته بود که مدت کوتاهی پس از این حادثه از شدت این ضربه روحی از دنیا رفت. اما آیا این شبح ادعایی، متعلق به خرسی بود که زمانی در این برج نگهداری می‌شد؟

خرسی در قصر
در «وست ساسِکس» یکی از آخرین خرس‌های وحشی انگلستان به دام افتاد و به سرنوشت دیگر خرس‌های اسیر دچار شد. افسانه‌های محلی می‌گویند که شبح این خرس از قرن سیزدهم، «قصر وردلی» در جنوب «وردلی استیت» را تسخیر کرده. در تاریخ 19 آگوست 2004، نشریه
«Midhurst & Petworth Oserver» داستان‌های ماجراجویانه شش خبرنگار، دو تاریخدان و یک تیم تولید برنامه‌های تلویزیونی از استرالیا را روایت کرد. این افراد در این سفر به دنبال کشف راز این شبح مرموز رفته بودند. البته هیچ‌کدام از روان‌بین‌ها، در بازدیدهای خود، نتوانستند وجود چنین شبحی را حس کنند و جالب‌تر هم اینکه هیچ کدام از ساکنان این محله، هیچ چیز در مورد چنین افسانه‌ای نشنیده بودند.

اشباح جنگلی
با این وجود، در وست ساسکس افسانه‌ای وجود دارد که داستان شبح ادعایی را تعریف می‌کند که توانست شبی تاریک را به تسخیر خود در آورد. برای چندین دهه، جنگل «کلافام وودز» هدف شایعات ترسناک و افسانه‌های محلی بسیاری قرار گرفته بود. مخوف‌ترین داستان‌های ادعایی این جنگل به حادثه‌ای اشاره دارد که در پاییز 1975 در این منطقه رخ داد و در آن زمان آن‌قدر سر و صدا به راه انداخت که از رادیو و تلویزیون ملی هم پوشش داده شد.
در آن زمان، حوادث بسیار عجیبی در این منطقه گزارش می‌شد. تیم‌های خبری، روزنامه‌نگاران، یوفولوژیست‌ها و علاقه‌مندان مسائل پارانرمال به آنجا هجوم آورده بودند تا از ماجرا سر در بیاورند، اما همین افراد هم به‌ندرت جرأت می‌کردند، پس از تاریک شدن هوا بیرون بروند. در یکی از این اتفاقات دو سگ در این منطقه ناپدید شدند و زمانی هم که رد پایی به طول 20 سانتیمتر و عرض 10 سانتیمتر در محل کشف شد، در کمال تعجب متوجه شدند که این رد پاها دارای چهار چنگال بوده‌اند. به همین دلیل بعضی‌ها باور کردند که اتفاقی بسیار غیرعادی در حال روی دادن است. فاصله این ردپاها از هم حدود 30 سانتیمتر بود.
محققان که دستگاه‌های مختلفی مانند شمارشگر گایگر در اختیار داشتند، شروع به بررسی محل کردند. در حین این بررسی میدانی، زمانی که دستگاه روی رد پاها قرار گرفت، ناگهان عقربه دستگاه حرکتی کرد و صدای شمارشگر هم بلند شد. سپس از میان تاریکی، ستونی از بخار خاکستری به هوا بلند شد. چون این محل در نزدیکی جاده آ27 بود، محققان تصمیم گرفتند تا به خانه‌های خود برگردند، اما بر اساس ادعای آنها ناگهان با یک هیولا روبه‌رو شدند. ستون مه خاکستری، تغییر شکل داده و به صورت یک خرس عظیم الجثه در آمد.
با اینکه این تصویر بیشتر از 10 ثانیه دوام نداشت، اما جنگل‌های کلافام را برای همیشه به عنوان مکانی با ویژگی‌های پارانرمال در اذهان جاودانه کرد. حتی زمانی بود که شایعه‌ای در مورد این جنگل سر زبان‌ها افتاد که می‌گفت فرقه‌ای اسرارآمیز که به اشباح این خرس‌ها ارتباط دارند، در این جنگل به فعالیت‌های شرورانه مشغولند. بر اساس این شایعات، فرقه مذکور توانسته بودند، نوعی انرژی شرارت آمیز را در جنگل فعال کنند که در نتیجه، باعث شده بیشه‌زار «بِردلِس گروو» توسط نیرویی رازآلود تسخیر شود.
جنگل مشهور «رندلشام» هم که برای سال‌ها به عنوان یکی از مشهورترین نقاط تاریخ یوفولوژی برای همه جایی شناخته شده بود، در سال 2009 وارد دنیای اشباح نیز شد. خبرگزاری «دیلی مِیل» با مطلبی با تیتر «مشاهده [شبح] خرس‌ها در جنگل‌های سافولک توسط یک گروه تئاتر، صحنه‌سازی شده بود» به این ماجرا پرداخت. داستان از این قرار بود که برخوردهای متعددی با چیزی شبیه به شبح یک خرس در این جنگل گزارش شده بود.
«نیک رِدفِرن» که از برجسته‌ترین محققان این حیطه است، در وبسایت خود به داستانی درباره جنگل پرداخت که در سال 1956 روی داده بود. شاهد اصلی ماجرا فردی به نام «سَم‌هالَند» بود.
نیک می‌نویسد: «کمی بعد در روز سال نوی 1956،‌ هالند به همراه سگ اسپانیل خود در حال عبور از جنگل بود که ناگهان هیکل وحشتناکی را در مقابل خود دید که در فاصله حدود 10 متری از پشت درختان بیرون آمد. او ناگهان خود را در مقابل چهار پای عظیم و قدرتمند دید که شبیه پای شیری پشمالو و به رنگ سیاه براق بودند. این جانور، حدود سه متر طول داشت و به همین دلیل اصلا شبیه هیچ نوع حیوان خانگی یا جانوران عادی و شناخته شده حیات‌وحش انگلستان نبود.‌ هالند که این حیوان را به گوریلی پشت نقره‌ای تشبیه می‌کند، می‌گوید که این هیولا، گردنی کلفت، سوراخ‌های بینی بزرگ و آرواره‌هایی بسیار قدرتمند داشت. این هیولا برای یک یا دو ثانیه به‌ هالند و سگ ناله‌کنان او نگاهی انداخته و بعد مثل اینکه علاقه‌ای به آنها نداشته باشد، سوی دیگری را در پیش گرفته و از آنها دور می‌شود. ‌هالند بعدها ادعا کرد هیولایی که دیده بود، ترکیبی از بوزینه، سگ، شیر و کرگدن بوده است. البته نیازی به توضیح نیست که در سرتاسر انگلستان هیچ جانداری که شبیه به توصیفات هالند باشد، زندگی نمی‌کند. با این حال، او تاکید می‌کند که توصیفات‌اش از آنچه ادعا می‌کند دیده، بسیار دقیق است. امروزه، ‌هالند باور دارد آنچه نیم قرن پیش دیده، بی‌شک پدیده‌ای پارانرمال بوده تا چیزی فیزیکی، اما هیچ نظری در مورد ماهیت آن ندارد.»
گزارشات متعددی در مورد ادعای مشاهده هیولایی به نام «شاگ مانکی» هم در جنگل رندلشام وجود دارد که موجودی شبح وار و عجیب است و به نظر می‌رسد تا حدودی با توصیفات‌هالند هم همخوانی داشته باشد.

لندن در دست خرس‌ها
با این وجود، ادعای مشاهده این هیولا در سال 2008 در حومه لندن هم گزارش شد. ظاهرا این هیولا شبیه به یک خرس بوده. رسانه‌ها، نام او را «هیولای نامعلوم بیشه‌های بوده» نامیدند. البته برخی مجلات هم نام‌های دیگری مثل «ایواک وانستد» را که «مرکز جانورشناسی فورتیَن» برای آن در نظر گرفته بود به کار بردند. در این ماجرا، یک ماهیگیر 18 ساله به نام «مایکل کنت» ادعا کرد که در حال قایقرانی در دریاچه‌های‌هالیدی در وانستد، با هیولایی خرس مانند برخورد کرده است. این دریاچه‌های کوچک بخشی از چمنزارهایی هستند که مقداری هم با جنگل اپینگ همپوشانی دارند.
مایکل می‌گوید: «نگاهم ناگهان به هیولایی عجیب و سیاه رنگ افتاد که شبیه یک خرس بود. این جانور قوز کرده بود و در این حال می‌توانستم کمر پشمالویش را به وضوح ببینم. فکر کنم مرا که دید، چهار نعل پا به فرار گذاشت. آن‌قدر بزرگ نبود که بشود گفت یک انسان بوده. شکلش هم آنقدرها شبیه یک آهو نبود، چون پاهایش قلمی و نازک نبودند.»
مایکل با وجود استهزاهای پدر و برادرش هنوز بر این باور است که یک خرس دیده است. البته مسؤولان این منطقه به هیچ عنوان چنین گزارشی را جدی نگرفتند، چرا که معتقدند تنها آهو و روباه در این منطقه زندگی می‌کنند. با این حال آقای کنت این‌گونه به آنها جواب داد: «من از پنج سالگی در این منطقه ماهیگیری می‌کنم و در این سال‌ها، آهو، سگ و حتی یک گاو در این منطقه دیده‌ام، اما هرگز با این جانور یا چیزی شبیه به آن برخورد نکرده بودم.»
چند روز پس از این حادثه، خانمی بازنشسته به نام «آیرین دِینتلی» ادعا کرد که موجودی مشابه را دیده است. او در گزارش خود گفته بود: «20/1 متر قد داشت. پاهایش واقعا بزرگ بودند و مستقیما با چشمان عجیب‌اش به من نگاه کرد. بعد بدون هیچ مشکلی از روی دیوار پرید و به سمت «تری جالی ویلرز پاب» رفت.
خرس‌ها به ندرت روی دو پای خود مسافتی طولانی را طی می‌کنند و صد البته نمی‌توانند از روی دیوارها بپرند. پس این دو نفر که به ظاهر انسان‌های شریف و صادقی می‌آیند، واقعا چه چیزی را دیده‌اند؟

رد پای اسرار آمیز
در تاریخ 27 دسامبر 1981، چهار پسر در «هَکنی مارشِز» در حال بازی بودند. این منطقه چمنزاری حفاظت شده به مساحت 136 هکتار در منطقه هکنی لندن بود. این پسر بچه‌ها بعد از اینکه رد پایی عجیب و پنجه‌دار را در برف‌ها دیدند، با هیولای پشمالویی روبه‌رو شدند که خرناس‌کشان روی پاهای عقبی خود بلند شده بود.
بچه‌ها هم که وحشت کرده بودند، پا به فرار گذاشتند تا ماجرا را برای والدین‌شان تعریف کنند. والدین آنها هم به نوبه خود، پلیس را در جریان گذاشتند. پنجاه افسر پلیس با هلی‌کوپتر و سگ‌های تربیت شده، شروع به گشت و گذار در منطقه کردند تا هیولا را بیابند. با اینکه آنها نتوانستند به هدف خود برسند، اما رد پاهای زیادی را در آنجا دیدند. یک سری از این رد پاها در جزیره‌ای یافت شد که دور تا دورش نرده بود و یک در ورودی داشت. هیچ رد پای انسانی آنجا دیده نمی‌شد. بنابراین احتمال صحنه‌سازی بودن رد پاها بسیار کمتر می‌شد.
یک سال پیش از حادثه هکنی، دو جسد بی‌سر خرس در کنار رودخانه «لی» کشف شد. این رودخانه از منطقه «لوتان» در «بدفورد شایر» آغاز و به رود تیمز می‌ریزد. اما به هر حال، منشا اینکه خرس‌ها از کجا آمده بودند، هنوز مشخص نشده است.
در سال 2007، در منطقه «لنهام» در کنت، تیم تحقیقات پارانرمال «گوست کانکشن» در حال بررسی پرونده‌ای در نزدیکی کلیسای قدیمی شهر بود که ناگهان به یک سری رد پای متعلق به یک خرس برخوردند.
یکی از اعضای این تیم به نام «دِیو گودِن» می‌گوید: «در کل، تعداد رد پاها حدود 10 تا 15 تا بود. جهت آنها هم به سمت جاده بود. هر چه به انتهای آنها نزدیک می‌شدیم، زمین خشک‌تر می‌شد. دست یک انسان بالغ به راحتی می‌توانست داخل هر کدام از رد پاها قرار گیرد. بهترین آنها، رد پاشنه واضحی داشت. هیچ رد یا خراشی که ناشی از پنجه‌ها باشد، دیده نمی‌شد. ردیف رد پاها در یک خط مستقیم بودند و به غیر از آنها رد پای دیگری هم دیده نمی‌شد. همین‌طور، فاصله آنها از هم نشان می‌داد که احتمال اینکه یک نفر بخواهد با قدم‌های بزرگ چنان ردی را بر جای بگذارد، از میان می‌برد.»
با توجه به تمام شواهد ادعایی، این رد پاها متعلق به جانوری هستند که می‌تواند روی دو پای خود بایستد، اما بحث بر سر اینکه آنها متعلق به جانوری زنده هستند یا نه، بسیار جای تامل و بحث دارد. در این شکی نیست که برخی از داستان‌هایی که با هم بررسی کردیم، با حیوانات زنده ارتباط دارند و عده‌ای از آنها هم ممکن است خطای دید یا چیزی از این دست باشند، اما در نهایت این سوال ممکن است در ذهن بعضی باقی بماند که آیا امکان دارد اشباح خرس‌های شکنجه شده در میان ما باشند؟

روبات آشپز

 

روبات آشپز

2«یژو یانک» فارغ‌التحصیل دانشگاه مریلند و همکارانش مشغول ساختن روباتی هستند که تنها با تماشای ویدئو‌های آشپزی، می‌تواند پخت‌‌وپز یاد بگیرد. برای این کار محققان شش حالت کلی گرفتن اشیاء و 48 مدل شئ جداگانه را به روبات آموختند که شامل اشیاء و مواد غذایی مختلف می‌شود. سپس به روبات یاد دادند تا بفهمد که شخص درون ویدئو چه چیزی را در دستش نگاه داشته است. یانگ می‌گوید به دلیل تنوع بی‌شمار رفتار انسانی برای روبات امکان‌پذیر نیست تا تنها با تماشا کردن بفهمد شخص چه کار می‌کند. بنابراین روبات با حدس زدن شبیه‌ترین رفتار را از بین کارهایی مثل بریدن، ریختن، جابه‌جا کردن، پهن کردن، گرفتن، هم زدن، ریز کردن و پوست کندن یا مخلوط کردن انتخاب می‌کند. در آزمایش‌ها اولیه این روبات تا 90 درصد موفقیت کسب کرده، اما برای ارائه به بازار هنوز مطمئن نیست.

پنچ سوپراسپورت بر‌تر خانوادگی دنیا


پنچ سوپراسپورت بر‌تر خانوادگی دنیا

تصویری که ما از خودروهای اسپورت و سوپراسپورت داریم خودرو‌های پرقدرت، زیبا و دونفره‌ای هستند که انگار بیش از اینکه برای رانندگی تولید شده باشند، برای به نمایش گذاشتن و فخر فروختن ساخته شده‌اند. و اینکه به خاطر ظرفیت کم برای سرنشینان، اکثر آن‌ها مناسب خانواده‌ها نیستند. یا تصور سازندگان این بوده که بیشتر جوانان و مجرد‌ها سوار این خودرو‌ها می‌شوند یا اینکه خانواده‌ها نیاز چندانی به این همه قدرت و سرعت ندارند. 
هر چه بود و هست، این تصور چند وقتی است دور ریخته شده و سازندگان سوپر اسپورت‌ها هم متوجه شده‌اند که دیگر فقط جوان‌ها و خانواده‌های کم جمعیت نیستند که می‌توانند از خودروهای زیبا و با صلابتشان استفاده کنند. این پنج خودرو که هر کدام به‌‌ همان میزان که سریع هستند، به‌‌ همان میزان هم گران می‌توانند حداقل چهارسرنشین را با خود به دور دست‌ها ببرند.

 

Untitled-3Bugatti ۱۶C Galibier

یک موتور ۸ لیتری ۱۶ سیلندری دبلیو شکل که می‌تواند بیش از ۱۰۰۰ اسب‌بخار نیرو تولید کند و نزدیک به ۴۰۰ کیلومتر بر ساعت هم سرعت داشته باشد؛ اشتباه نکنید این‌ها مشخصات یک بوگاتی ویرون یا یک اس‌اس‌سی نیست؛ چراکه به جای دونفر می‌تواند چهار نفر را در خود جای بدهد. شما با یک شگفتی در دنیای خودرو طرف هستید که اسمش را گذاشته‌اند Bugatti ۱۶C Galibier. در اصل این خودرو تولید خواهد شد تا لذت رانندگی با بوگاتی ویرون در یک زمان به چهار نفر منتقل شود.
شرکت فولکس واگن به عنوان مالک بوگاتی تصمیم گرفته تا خودرو افسانه‌ای بوگاتی گالیبیر را در سال ۲۰۱۳/۱۳۹۲روانه بازار کند. این ابرخودرو که اولین بار در نمایشگاه ژنو ۲۰۱۰/۱۳۸۹ به نمایش درآمد، اکنون چراغ سبز تولید را از کارخانه مادر دریافت کرده است.
این خودرو لوکس بر خلاف ویرون چهار در دارد که فضای کافی و راحتی برای سرنشینان فراهم می‌کند. نور‌پردازی با چراغ‌های LED و همچنین ۸ عدد خروجی اگزوز در انتهای خودرو، شگفت انگیز است. ترکیب چرم بسیار لوکس و چوب با طراحی کلاسیک و رنگ‌های گرم ما را به گذشته می‌برد. نوستالژی بوگاتی با تکنولوژی نمایشگرهای لمسی در هم می‌آمیزد. قیمت این خودرو حدود ۴/۱ میلیون دلار اعلام شده است.

 

Untitled-4Ferrari ۶۱۲ Scaglietti

همراه با خانواده با خودروی فِراری به سفر برویم؛ این آرزویی است که خیلی‌ها با داشتن آن به دنیا آمده و از دنیا رفته‌اند، بدون آنکه به آن دست پیدا کنند. اما این رویا از سال ۲۰۰۴/۱۳۸۳ به بعد و با تولید Ferrari ۶۱۲ Scaglietti حداقل برای خانواده‌های چهار نفره و کمتر به واقعیت تبدیل شد. فراری با تولید این سوپراسپورت سریع‌السیر کاری کرد تا خانواده‌هایی با جمعیت متوسط هم بتوانند هم از سرعت لذت ببرند و هم از مسافرت.
ظاهر این خودروی اسپورت زیباست که بخشی از آن به خاطر چراغ‌های تخم‌مرغی‌شکل و ورودی هوای نیم‌دایره‌ای است که لبخند یک انسان را تداعی می‌کند. در کنار اهرم دنده دو دکمه قرار دارد که روی آن‌ها F۱-S و AUTO نوشته شده. در حالت اتوماتیک شما نیازی به تعویض‌دنده ندارید. دنده‌‌ها در دور چهار هزار تعویض می‌شوند. اما نکته‌ای که در‌‌ همان آغاز حرکت توجه‌تان را جلب می‌کند صدای سیستم اگزوز ۶۱۲ است که در‌‌ همان دورهای آغازین صدایی زوزه‌کشان از خود تولید می‌کند. در زیر درپوش ۶۱۲ اسکاگلیتی موتور ۱۲سیلندر ۷/۵ لیتری آرمیده که در دور موتور ۷۲۵۰ قدرتی معادل ۵۳۰ اسب‌بخار تولید می‌کند و همین باعث شده تا اسب نه چندان زیبای فراری با بدنه تمام آلومینیومی در مدت زمان ۳/۴ ثانیه از حالت سکون به سرعت ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت دست یابد و حداکثر سرعت آن به ۳۱۵ کیلومتر بر ساعت ختم شود.

 

Untitled-5Porsche Panamera Turbo S

بدون شک در این فهرست پنج تایی جای یک پورشه می‌تواند خالی باشد. این کمپانی آلمانی پرادعا از سال ۲۰۰۹/۱۳۸۸ سدان سوپر‌اسپورت خود را روانه بازار کرده تا در این بازار هم سهمی هر چند اندک را به خود اختصاص بدهد. پورشه پانامرا توربو اس با ورود خود به بازار، مفهوم قدرتمند‌تر و برجسته‌تری را در کلاس خودروهای چهاردر اسپورت لوکس به نمایش گذاشته است. بهینه‌سازی‌ها و تغییرات انجام گرفته در این خودروی جی‌تی ترکیب منحصر به فردی از عملکرد، بازدهی و دینامیک رانندگی را ارائه می‌کنند.
پیشرانه ۸/۴ لیتری هشت سیلندر و دو توربویی این خودرو با افزایش ۱۰ درصدی یا ۵۰ اسب بخاری نسبت به پانامرا توربو معمولی، توانایی تولید ۵۵۰ اسب بخار قدرت را دارد. همچنین گشتاور آن نیز در دو حالت اسپورت و اسپورت پلاس از ۷۰۰ نیوتن متر به ۷۵۰ نیوتن متر رسیده و در حالت عادی نیز این پیشرانه هشت سیلندر نزدیک به ۸۰۰ نیوتن مترگشتاور را تولید می‌کند. استفاده از سیستم LaunchControl رسیدن به سرعت ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت از حالت سکون را تنها در ۸/۳ ثانیه ممکن ساخته و در‌‌نهایت بیشترین سرعت خودرو را نیز تا ۳۰۶ کیلومتر برساعت افزایش داده است. اما با وجود این افزایش قدرت، مصرف سوخت متوسط توربو اس ۵/۹ لیتر در هر صد کیلومتر باقی مانده که این نشان‌دهنده عملکرد هوشمندانه مهندسان پورشه است.

 

Untitled-6Aston Martin Rapide

آستون مارتین؛ این خودروساز انگلیسی یکی از آن برندهایی است که می‌تواند هر خودرو‌بازی را با محصولاتش به گریه شوق بیندازد. حالا تصور کنید این کمپانی روی ساخت یک سوپرخودروی چهار نفره دست دست گذاشته و نامش را هم Rapide قرار داده تا کسی در انتخاب آن شک نکند.
این خودرو که در اتریش مونتاژ می‌شود، می‌تواند ۵۵۰ اسب‌بخار قدرت تولید کند که یک موتور۱۲ سیلندر خورجینی آلمانی این وظیفه را بر عهده دارد. اوج صدای این موتور را هربار که با دکمه‌های پشت فرمان، معکوس بکشید بیشتر می‌توان فهمید. دکمه‌های دنده رپید از نظر فاصله با محیط اطراف، بهترین موقعیت ممکن را دارند؛ حتی اگر ارتفاع فرمان را تغییر بدهید.
رینگ‌های عظیم ۲۴پره‌ای توربینی شکل ظاهر اسپورت و رعب‌آوری به این کوپه سدان انگلیسی می‌دهد. طرح جلوی این خودرو دقیقا شکل مدل DB۹ است و نمای جانبی آن شبیه مدل ونکوئیش و نمای عقب آن کپی برابر اصل مدل ونتیج آستون مارتین است و دستگیره‌های در‌ها مثل مدل‌های کلاسیک و قدیمی آستون مارتین دوطرفه است و در مجموع طرح آن هر چند تازگی و شادابی زیادی ندارد؛ اما هنوز می‌تواند شما را برای دقایقی طولانی می‌خکوب خود کند. مدل پایه این خودرو چیزی حدود ۲۰۰ هزار دلار برایتان آب می‌خورد که بالطبع هزینه زیادی خواهد بود.

 

Untitled-f6Maserati Quattroporte

شاید در‌‌ همان سال‌های ابتدایی که شرکت مازراتی به ثبت رسید حتی خود بنیانگذاران آن هم نمی‌دانستند که دارند سنگ‌بنای چه شرکتی را می‌گذارند. شرکت مازراتی در سال ۱۹۱۴/۱۲۹۳ توسط برادران مازراتی که ایتالیایی بودند تاسیس شد. ابتدا کار آن‌ها تقویت و تیونینگ خودرو‌های دیگر بود تا اینکه در سال ۱۹۲۶/۱۳۰۵ نخستین خودرو با نام مازراتی تولید شد. هر چند آن‌ها راه طولانی برای به دست آوردن این اعتبار طی کردند اما باید گفت جزء اولین کمپانی‌هایی بودند که علاوه بر لوکس و پرقدرت بودن خودرو به فکر بنیان خانواده هم افتادند. به همین خاطر تولید سری کواتروپورته (Quattroporte) -که به زبان ایتالیایی به معنی چهار در است- از سال ۱۹۶۳/۱۳۴۲ شروع شد و تا بدینجا ادامه یافت. خودرو مورد نظر ما Quattroporte V است که از سال ۲۰۰۴/۱۳۸۳ تاکنون تولید شده است. موتور این ایتالیایی یک موتور ۲/۴ لیتری هشت سیلندر است که توان تولید ۴۲۵ اسب بخار را دارد. این نیرو با یک جعبه دنده شش سرعته دستی یا اتوماتیک به خودرو منتقل می‌شود تا شتاب‌گیری صفر تا صد کیلومتر بر ساعت این ایتالیایی غمگین فقط ۶/۵ ثانیه طول بکشد. سقف سرعت این خودرو ۲۶۹ کیلومتر بر ساعت است که البته خیلی باید جرات داشت تا با چنین جواهری در سرعت‌های بالا راند. قیمت این زیبای آهنی چیزی حدود ۱۲۷هزاردلار است که نسبت به دوستان خود ارزان‌تر و به‌صرفه‌تر خواهد بود.

آتشفشان کالبوکو


آتشفشان کالبوکو

برای بزرگ نمایی کلیک کنید

برای بزرگ نمایی کلیک کنید

 

بغض چهل‌ساله
آتشفشان کالبوکو در جنوب شیلی در فاصله چند ساعت دو بار فوران کرد و خاکستر و مواد مذابش را تا کیلومتر‌ها به آسمان فرستاد. در پی این فوران، مقامات تا شعاع ۲۰ کیلومتری منطقه را تخلیه و وضعیت قرمز اعلام کردند. کالبوکو با ارتفاع ۲۰۰۳ متری در جنوب شیلی از چهار دهه گذشته تاکنون بدون فعالیت بوده و در این بازه زمانی هیچ‌گونه افزایش فعالیتی از آن گزارش نشده تا اینکه روز چهارشنبه ۲۲ آوریل یا دوم اردیبهشت به‌طور ناگهانی شروع به پرتاب خاکستر تا شعاع ۲۰ کیلومتری خود کرد.

 

دانستنیها شماره ۱۲۸