ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
پادوسبانیان پادوسبانیان | ||||
| ||||
Map of the normal domains of the Paduspanids in طبرستان | ||||
پایتخت | نامشخص | |||
زبان(ها) | فارسی زبانهای کناره دریای خزر | |||
دین | زرتشت اسلام (اواخر) | |||
دولت | Monarchy | |||
اسپهبد استندار ملک | ||||
- ۶۶۵-۶۹۴ | پادوسبان یکم(اولین) | |||
- ۱۵۹۰-۱۵۹۸ | ملک جهانگیر چهارم(آخری) | |||
دوره تاریخی | قرون وسطی | |||
- تأسیس | 655 | |||
- صفویان conquest | ۱۵۹۸ |
پادوسبانیان که آلپادوسپان نیز نامیده شدهاست، سلسلهای است که پادوسبان پسر گاوباره آن را تأسیس کرد و پادشاهی منطقه بر خاندانش موروثی شد. این سلسله پس از دودمان آفتاب در ژاپن طولانیترین سلسله جهان است که از ۲۲ تا ۱۰۰۶هجری قمری در رویان و اطراف آن حکومت کردند.
ابن اسفندیار در مورد حکومت پادوسبان یکم میگوید: «پادوسبان بر خلاف برادرش دابویه، تند و عصبی نبود. وی در سال ۴۰هجری (یعنی ۲۲ سال پیش از مرگ گاوباره) به خلافت رویان رسید و پس از مرگ پدر در همانجا به حکومتش ادامه داد.» ابن اسفندیار همچنین درباره اخلاق و رفتار پادوسبان پسر گاوباره میگوید: «گویند، پادوسبان روزی ششصد نفر را طعام میداده. وی همچنین به پناهندگانی که از عباسیان گریختهاند بخشایش بسیار میکرد، مثلاً به عبدالله فضلویه ثروت و املاکی اعطا کرد و همچنین به فرزندان او از لحاظ مالی کمک مینمود.» سرانجام پادوسبان در۷۵ هجری و همزمان با سیو پنجمین سال حکومتش، وفات کرد و حکومتش به دست خورزاد افتاد
۷۰سال پس از مرگ پادوسبان یکی از نوادگانش به نام شهریار یکم در حالیکه پدرش زنده بود، فرمانرواییاش را آغاز کرد. مهمترین اتفاق در زمان وی این بود که تمام پادشاهان مازندران با درخواست مردمان به ستوه درآمده مازندران باهم متحد شدند. شاهان وقت طبرستان چنین بودند:
این شاهان تصمیم گرفتند تا با سربازان عباسی به مبارزه بپردازند. ایشان به مردم ابلاغ کردند تا هر کسی که عربی را دید بدون هیچ درنگی وی را بکشد. تا جایی رسید که زنان مازندران شوهران عرب خود را تحویل ارتش متحد مازندران میدادند تا سپاهیان مرد عرب را بکشند. سپس مقرهایی را که عباسیان برای جمع خراج بود به آتش کشیدند و حرامیان را کشتند و عدهای نیز فرار کردند.
پس از مرگ شهریار یکم پادوسبانی پسرش ونداامید به دستگاه پدر رسید. در زمان وی مردم رویان و گیلان و دیلمستان علیه هارونالرشید قیام کردند. ولی سودی نداشت در زمان پسر ونداامید، که عبدالله نام داشت، مردمانی که تحت فرمان سلسله پادوسبانیان بودند توسط عبدالله بن ونداامید مسلمان شدند سپس عبدالله به درخواست مردم به حسن بن زید، که از فرزندان علی بود، درخواست رهبری مازندرانیها را برای جنگ با عباسیان داد. و این قضیه که موجب تأسیس سلسله علویان طبرستان شد.
پس از این حکام پادوسبانی، که مسلمان بودند، با علویان متحد شدند و مدت بسیاری تحت فرمان ایشان بودند. که البته بسیاری از شاهان پادوسبانی تاب این ننگ نیاوردند که تحت نظر دیگران باشند و با لشکرشان به علویان هجوم بردند. سلسله پادوسبانیان در زمان ظهور سلسلههای آلبویه و آلزیار نیز به اجبار از فرزندان دابویه تبعیت کرد و با ایشان وصلتهای خانوادگی بسیار کرد. در زمان قیام سربداران در سبزوار و تاسیس مرعشیان نیز به آنان گروید و همه این تبعیتها به خواطر کوچک بودن این سلسله و محدود بودن مردم منطقه بود.{منبع}
در سال۸۵۷ هجری قمری با مرگ ملک کیومرث یکم پسران وی که هشت تن بودند بر سر جانشینی اختلاف داشتند. در میان این برادران نام دو تن ملک کاووس و ملک اسکندر بود که بر سر جانشینی اختلاف بسیار داشتند. ملک کاووس با حکام قرهقویونلو ارتباط بسیار نزدیکی داشت و از این طریق مردم نور را تابع خود ساخت. ولی ملک اسکندر با کمک چند تن از برادرانش به حکومت لاریجان و اطراف آن رسید. سپس میان دو برادر جنگی درگرفت که ملک کاووس به کمک زمامداران گیلان در آن جنگ پیروز شد. ملک اسکندر نیز در زندان کاووس اسیر شد. کاووس نیز با این شرط که اسکندر هیچ وقت به سرزمینش تجاوز نکند، او را بخشید و آزاد کرد. مدتی گذشت و دوستداران ملک اسکندر با این بهانه که از خشم ملک کاووس میترسند و مردم منطقه از وی تنفر دارند، از زمامداران گیلان درخواست کمک کردند و قول همکاری گرفتند. ولی ملک کاووس حاضر نبود که رستمدار را تحویل ملک اسکندر دهد. بنابراین چون نمیتوانست با ملک اسکندر مقابله کند فرار کرد و اسکندر رستمدار را برگرفت. مدتی اینگونه گذشت و دوباره ملک کاووس علیه برادرش لشکرکشی نمود. این بار ملک اسکندر تصمیم گرفت با آشتی کار را به اتمام به پایان رساند ملک کاووس باز هم علیه اسکندر شورید ولی نتیجهای نداشت زیرا ملک اسکندر حامیان بسیاری داشت. سرانجام در محرم سنه ۸۷۱ هجری دو برادر بار دیگر صلح نمودند ولی نه ماه و چهارده روز بعد ملک کاووس وفات یافت. از این به بعد حکام پادوسبانی در دو شاخه نور و کُجور حکومت کردند. اما این پادشاهان اقتدار کافی را نداشتند و این باعث شد از مرگ کاووس تا پایان انقراض پادوسبانیان ۱۳۵سال حکومت پادوسبانیان بسیار کوچک و بیتاثیر باشد. در آخر سلسله پادوسبانیان در سال ۱۰۰۶ هجری قمری توسطشاهعباس صفوی نابود شد.
پس از فروپاشی سلسله پادوسبانیان خاندان پادوسبانی گوشه نشین شدند و در سرزمینشان مثل دیگر عوام به دامپروری و کشاورزی پرداختند ولی هیچگاه اصالت خود را فراموش نکردند و هنوز هم مردم این خاندان شجرهنامه پدرانشان را در دست دارند و فرزندان خود را به نام شاهان پادوسبانی مینامند[۱] یکی از معروفترین افراد این خاندان که پس از فروپاشی سلسله پادوسبانیان مطرح گردید، نیما یوشیج بود. وی در ابتدا علی نام داشت ولی سپس نامش را به اسم یکی از شاهان پادوسبانی نیما گذاشت.[۲]
|